شب یلدا در آیینه ورزان مانند دیگر نقاط کشور با دور هم بودن و بیان داستانهای قدیمی همراه است. این شب یک شب به یادماندنی برای افراد خانواده است. بزرگترهای خانواده از قدیم و سرگذشت و خاطرات خود برای افراد خانواده می گویند. در این شب همه افراد خانواده در خانه بزرگترها حاضر می شوند.

در قدیم تا همین سالهای اخیر در این روستا برای شب یلدا ، در تنورهای هیزمی نان محلی به نام توتک و شیر تافتون پخت می شد. وقتی از کوچه های آیینه ورزان گذر می کردیم بوی نان همه محله را فرا می گرفت. البته این نان ها و پخت آنها نه تنها برای ایام شب یلدا بلکه در ایام نوروز هم رایج بود.

مردم روستا این روزها حال و هوای خوب شبهای یلدا در روستا را به خوبی و خاطره به یاد ماندنی یاد می کنند. در این شب اعضای خانواده ها در کنار کرسی های قدیمی، با مشغولیات خوردنی از قبیل سنجد، آلبالو خشک، برگه زردآلو و قیصی و توت و تخمه که همه از محصولات همین روستا بود پذیرایی می شدند. برای شام هم ته چین محلی همراه با داستانها و قصه ها و آواز خوانی در زیر کرسی های قدیمی خاطره انگیز می شد.


البته بسیاری خاطرات و مراسم قدیمی در این شب قابل تکرار است اما از آن برفهای سنگین شب یلدا دیگر خبری نیست. در روزگاران گذشته در روستای آیینه ورزان برفهای سنگین تمام کوچه پس کوچه ها را پر می کرد تا حدی که مردان روستا مدام راه باریکی میان کوهی از برف، برای عبور و مرور باز می کردند. یکی از همراهان شب یدا، آن برفهای سنگین و سرمای طاقت فرسایی بود که با گرمی مراسم شب یلدا قابل تحمل می شد.

مراسم قاشق زنی در شب یلدا

در آن زمان در شب یلدا مراسمی بود به نام قاشق زنی که افرادی به صورت ناشناس صورت خود را می پوشاندند و درب منازل را می زدند. قاشق را به ظرف استیل می زدند تا صاحب خانه درب منزل را باز کند. درب خانه که باز می شد آن افراد دستمال ابریشمی به داخل منزل پرتاب می کردند. صاحب خانه دستمال را با مقداری تخمه، سنجد، برگه و دیگر تنقلات پر می کرد و گره می زد و به بیرون خانه بر می گرداند. اهالی مسن تر روستا می گویند در زمان ما میوه ای نبود به ندرت در بعضی خانواده ها پیدا می شد. ولی یادش بخیر با همه کمبود امکانات اما محیطی گرم و صمیمی بدون هیچ استرس و نگرانی همه کنار هم زندگی می کردند. فرزندان متاهل هم در همان خانه پدری زندگی می کردند و در ایامی مانند شب یلدا همه در یک اتاق و دور هم با شور و شوق زیادی زیر کرسی های قدیمی آن شب را تا پاسی از شب با خوردن و قصه گفتن بسر می بردند.